خانه خریدن
روز تولد زنعمو مریم همگی خوشحال بودیم اما نمی دونم چرا اینقدر شما دو تا ناآرامی کردید و ما مجبور شدیم زود برگردیم. شروع 9 ماهگیتون مصادف شد با وابستگی شدید شما دو تا به مامان و فقط می خواستید بغل مامان باشید. و دوباره اون چسبیدن های محمدپارسا و اینکه فقط بغلم کنید و راه برید.البته با این تفاوت که پانیسا هم همین را می گفت. عزیزای دلم من تمام حالت هاتون را دوست دارم و تا جایی که توان داشته باشم ازتون مراقبت میکنم و دوستتون دارم... از برکت شما ما داریم صاحب خانه میشیم. شاید در ذهنمون هم نمی گذشت که دنبال همچین خانه ای باشیم اما باز من جور شدن این خانه را بعد از دو سال خانه دیدن از برکت شما دو تا فرشته می دونم. خدا را شکر که پدرتون...
نویسنده :
مامان و پدر
17:05