محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
پانیسا خانمپانیسا خانم، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

محمدپارسا و پانیسا خانم

تولد دو سالگی

1397/5/10 15:09
نویسنده : مامان و پدر
508 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
ما آمدیم با یک خبر خوش
امروز دقیقا تولد دوسالگی فرشته های ماست و ما دوست داریم در این پست تمام خوشحالی و هیجان و انرژی مثبت حاصل از سورپرایز شدنمون از کاری که پدربزرگ و مادرجون(پدر و مادر محترم همسرم)برای تولد فرشته هامون انجام دادند را به شما منتقل کنیم. اینقدر هیجانمون از خوشحالی بچه ها بالا بود که می خواستیم پست را نصف شب بگذاریمچشمکخنده. قضیه از این قرار بود: از سرکار آمدم و متوجه شدیم که چون ما تصمیم گرفتیم بخاطر یکسری مسایل امسال تولد نگیریم، خانواده ی همسرم مثل همیشه زحمت کشیدند و تصمیم گرفتند خودشون دست به کار بشن و برای بچه ها تولد بگیرند. اولش گفتیم بچه ها چند روز پیش در تولد هانی اصلا عکس العمل خاصی نشان ندادند و براشون مهم نبود، ولی خیلی جالب بود برخوردشون با آمدن مادرجون و پدرجون و دایی و زنداییشون. فوق العاده بودند و با دست به کار شدن من و دایی امیرحسین برای نصب تزییناتی که زحمت کشیده بودند، بچه ها کلی ذوق کردند و خوشحال شدند و با بادکنک ها و ریسه های تزیینی و کلاه تولد حسابی سرگرم شدند که حاضر نبودند حتی برای عکس لباس عوض کنند که با کمک و زبان خوش مادرجون و زندایی شون ختم به خیر شد. بی تفاوتی بچه ها در بهم ریختن کیک تولد هانی دیشب جبران شد و حسابی از خجالت کیک در آمدند. البته ما تمام سعی خود را کردیم که بتونیم با عجله چند تا عکس بگیریم و اول تشویقشون کنیم که شمع ها را فوت کنند. البته مادرجون گفتند که کیک به انتخاب و سلیقه زندایی بوده. بعد هم بساط میوه و بستنی و شام. البته پدر و مادر بنده هم از طرف خانواده همسرم دعوت شده بودند که جاشون خیلی خالی بود و جای تمام دوستانی که در قلبمون جا دارند و ذکر خیرشون همیشه هستمحبت
و تشکر ویژه از خانواده ی همسرم که همیشه در تمام شرایط سخت و آسان زندگی همراه و کنارم بودند. امیدوارم بتوانم با کمک همسر عزیز و مهربان و صبورم، این سخاوت و بخشندگی و مهربانی شما را به فرزندانم منتقل کنم.

و اما هدایای تولد هرچند ما خودمون غافلگیر شدیم ولی دو تا عکس برای روز تولدتون آماده کرده بودیم. پدربزرگ و مادرجون  یک ماشین شارژی، دایی امیرحسین و زندایی برای محمدپارسا یک ماشین باری و برای پانیسا خانم عزیزم یک عروسک خرسی زحمت کشیدند. دست همگی درد نکنه.

و ممنون از تمام دوستانی که با تلفن و پیامک تولد شما را تبریک گفتند. عمه سهیلا، خانم گردشتی، خانم محمدی و دخترشون خاله شروین که دیگه کم کم آناشید خانم نازشون به دنیا میاد  و عزیز. ممنون از همگی و امیدواریم در شادی هاتون جبران کنیم.

 

پسندها (2)

نظرات (0)