محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره
پانیسا خانمپانیسا خانم، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

محمدپارسا و پانیسا خانم

سالی که نیکوست

1398/1/23 18:49
نویسنده : مامان و پدر
294 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه از دو تا فرشته کوچولوی زندگیمون تا تمام آشنایان و دوستانی که ما را دنبال می کنند. سال نو همگی مبارک و با آرزوی بهترین ها برای همگیمون

قبل از سال نو اتفاقات جالبی برامون افتاد و ما چهارتایی تصمیمات خوبی گرفتیم.
عکس دار کردن دفترچه بیمه تون(عکس و زمان نداشتن و باز هنرمندی پدر مهربونتون)، سوالها و صحبت های دلبرانه شما دو تا فرشته ، مخصوصا خواهر گلت، دعواهای جدید که این روزها بیشتر از قبل شده و رفتار با شما دو تا فرشته را سخت تر از قبل کرده، خرید دم عید که هم شلوغ بود و هم سخت مخصوصا شما آقا محمدپارسا که سخت لباس می پوشی و ما برای خانه آقاجون هم یکی دوساعت معطل هستیم و کلی قول و وعده و آخرش هم...
مامان براتون تخم مرغ خالی درست کرد تا به عنوان یک سرگرمی رنگشون کنیم و سفره هفت سین پهن کنیم، اما شما آقا محمدپارسا گفتید مامان میشه من بگیرم دستم و باز بدم به شما. منم قبول کردم ولی وقتی برگرداندی ،
😭من با پودر پوسته تخم مرغ مواجه شدم و به این نتیجه رسیدم که هنوز برای پهن کردن سفره هفت سین یکم زوده. علت تهران رفتن هم دلایلی بود که پانیسا خانم عنوان میکرد. بریم تهران خانه دایی و دیدن برج میلاد و دلفین ها

و اما نوروز 98

چقدر خوب بود اگر همیشه حس و حال شب عید و عید را داشتیم. همه در تکاپو و هیاهو و مهربانتر و نونوارتر و خنده روتر
شب عید مهمان خانه ی مادرجون وپدربزرگ بودیم و سبزی پلو ماهی شب عید را در کنار هم خوردیم. شما دو تا فرشته با مادرجون سفره هفت سین چیدید و خیلی ذوق کردید و پانیسا خانم گل هم از مامان خواست که ازتون عکس بگیرم(دختره دیگه...).

سال تحویل حدود یک و نیم شب بود و شما عجیب بیدار بودید تا اونوقت و اولین عیدی را هم از پدربزرگ گرفتید. ممنون پدربزرگ مهربون
ما دو روزی مهمان مادرجون و پدربزرگ بودیم و به عید دیدنی پرداختیم و عصرروز سوم راهی تهران شدیم. بی شک یکی از بهترین و مفیدترین مسافرت ها به تهران همین سفر بود و ما توانستیم با کمک مادرجون و پدربزرگ ودایی و خاله فاطمه شما را به گردش ببریم، اونم چه گردشی های جالبی. امیدوارم همینطور که الان ازش یاد می کنید و با شوق در موردش صحبت می کنید در آینده هم در ذهنتون به خوبی یاد کنید.جای همگی خالی


عید دینی خانه خاله نصرت و خاله فاطمه و دیدن آقای جمالی و بازی با شما بطوریکه نمی خواستید از پیش آقای جمالی برگردیم و البته گرفتن عیدی

عیدی امسال شما علاوه بر وجه نقد از طرف پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، خاله نصرت و خاله فاطمه(خاله های مامان)، عمو محسن(عموی مامان)، آقای موسوی مقام، خانم محمدی(دوست مادرجون)، آقای شریفی، عمه سهیلا و دخترعمه خدیجه، دخترخاله زینب، شامل هدایای غیرنقدی به ترتیب از طرف عمو جواد شامل دو تا کتاب رنگ آمیزی، دایی امیرحسین شامل کیف و کتاب، عمو علی شامل دو تا عروسک، عمو مهدی شامل یکی یک جفت جوراب. دست همگی درد نکنه
عیدی هانی را هم چند روز بعد از عید نوروز که آمدند خانمان بازدید بهش دادیم و برخلاف سالهای قبل که براش کادو میخریدیم ازعروسک و اسباب بازی و لباس و چراغ خواب گردون و...امسال پدر تصمیم گرفت بهش نقدی عیدی بده. ممنون پدر مهربون

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)