محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره
پانیسا خانمپانیسا خانم، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

محمدپارسا و پانیسا خانم

اردیبهشت پرکاربرد

1398/2/31 22:05
نویسنده : مامان و پدر
319 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزای دلم، امسال اردیبهشت فعالی داشتیم. اوایلش یک مسافرت به شیراز پیشنهاد شد که بخاطر پاره ای مسایل متاسفانه کنسل شد. چون میگن اردیبهشت ماه، شهر شیراز خیلی دیدنی میشه. امیدوارم با شما دو تا فرشته در ماه بهشت سفر کنیم.

امسال شما دو تا فرشته همراه با پدر مهربونتون روز معلم مامان را غافلگیر کردید.

البته گل هم بود ولی پرپر شد و چیزی به دست مامان نرسید. ولی مامان مامان مبارکت باشه گفتن شما دو تا فرشته از ذهنم بیرون نمیره. کاش بتونم اول از همه معلم خوبی برای خودم و شما دو تا فرشته باشم. مممنون از پدر و مادرم، برادرم و خانمش، خاله های عزیزم و دخترخاله های مهربانم، عمه  و دخترعمه ی مهربانم ،خانم محمدی و دخترش شروین جان  و خانم برادرشوهرم مریم جان بابت تبریک های صمیمانه
ممنون از پدر ومادر عزیزم بابت گل و هدیه شون و کادوی جاری عزیز مریم جان
🎂🌹💝

 

از پوشک گرفتن

و اما پروسه عظیم از پوشک گرفتن که من خیلی براش استرس داشتم و به یاد سختی از شیرگرفتنتون می افتادم و کلا چند ماهی بود که نگرانم کرده بود. اما با راهنمایی و کمک مادرجون و زندایی و سرچ از اینترنت و پرس و جو سعی کردم بخاطر شما بیشتر بر اعصابم حاکم باشم. و باز این مادرجون بود که دست یاری بهمون دادند و چند روز پدربزرگ تنها شد تا مادرجون کنار ما باشن و با صبری که دارن پروژه مهم را شروع کردیم. روز اول خوب بود و تمام کارها با مادرجون بود تا استرس مامان کم بشه. آقا محمدپارسا طی چند ساعت اصلا همکاری نکرد و طبق اطلاعاتی که داشتیم با پدر تصمیم گرفتیم به زمان دیگه ای موکول کنیم اما پانیسا خانم شاهزاده بانو(لقبی که مادرجون براتون انتخاب کرد و شما حسابی ذوق کردید) با قصه ها و کلیپ هایی که مادرجون براتون گذاشت خدا را شکر جواب گرفتیم . دو شب اول هم فقط شبها پوشک میشدی ولی از بعدش مادرجون شما را باز گذاشت و ساعت کوک میکردندو سه بار بیدار میشدند و شما را میبردند دستشویی. واقعا برای شروع سخت بود اما مادرجون صبوری کردند. الان که اواخر اردیبهشت ماه است شب ها فقط سه بار می بریمت دستشویی. از تکنیک ستاره استفاده کردم و با گرفتن ده تا ستاره بخاطر جیش هر هدیه ای که دوست داشتی خریدی و ستاره های بعدی برای پی پی بود و باز جایزه. جایزه اول را پک حیوانات وحشی خریدی و جایزه ی دوم را هم یک گرگ نشان کرده بودی. مبارکت باشه شاهزاده بانو(اما آقا محمدپارسا از گرفتن این جایزه ها بیشتر خوشحال شد. اینم از تاثیر شما دوتا فرشته روی همدیگه). مادرجون هم برای پانیسا خانم با سلیقه خانم خانما آمبولانس خریدند و برای این که در روحیه گل پسرمون خللی پیش نیاد برای ایشون هم دایناسور خریدند.

ممنون مادربزرگ مهربون💞🙏🙏
وقتی پدربزرگ براتون میوه میارن خیلی قشنگ مزه ها را میگید و تشکر میکنید .مثلا آلوچه ترشه و هندوانه شیرینه. موز خوشمزه است. سالاد و سبزی برای بدن لازمه، اما هیچی بستنی و پاستیل نمیشه😋🤭

ماه رمضان امسال تقریبا از نیمه اردیبهشت شروع شد و مامان بعد از دوسال میخاد امسال روزه هاش را کامل بگیره. اما خاطره ای که دارم اینه که فکر نمیکردم اینقدر سخت باشه ظهر برای شما دو تا فرشته غذا درست کنم و مجبور باشم در کنارتون سر سفره بشینم و حتی گاهی بر طبق میل خودتون بهتون غذا بدم و خودم از گرسنگی...😉🤭

دعواهاتون این روزها خیلی بیشتر شده، مخصوصا سر وسایل. آقا محمدپارسا وسایل خواهر را برمیداره و شروع دعواست اما این خواهر مهربوووون همیشه گذشت میکنه برای برادرش...

و اما پانیسا خانم ورزشکار که توجه مسول باشگاه را جلب کرده و فیلم ورزش کردنش استوری اینستاگرام باشگاه ورزشی شد. ورزشکار کی بودی تو دختر...
اینم کارهای آقای مهندس که نمیگذاره مامان مطالب وبلاگ را بنویسه

چند روز از روزهای پایانی اردیبهشت ماه را هم به خانه مادرجون و پدربزرگ رفتیم. و شما دو تا فرشته حسابی شیطنت کردید، حتی موقع افطار . از خراب کردن وسایل بازی دایی امیرحسین گرفته تا مسواک و آبپاش پدربزرگ و کتاب دایره المعارف حیوانات که مادرجون براتون خریده بودند. از وسایل آشپزخانه مادرجون که دیگه چیزی نگم بهتره...
ممنون از آقا رضا که بخاطر شما دو تا فرشته زحمت کشیدند و تا دیروقت برامون صحبت های آموزنده از حافظ و مولانا گفتند و موقع رفتن نقاشی پانیسا خانم را برای عروسشون بردند.

بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین...البته این فرشته های ما لب رودخانه نشستند. زنده و جاری باشی همیشه زاینده رود زیبا

علاقه زیاد به طبیعت و آب

پسندها (9)

نظرات (2)

✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
1 خرداد 98 1:34
تنشون سلامت❤
مامان و پدر
پاسخ
ممنون دوست عزیز🙂
❤️Maman juni❤️Maman juni
1 خرداد 98 4:37
چه طبیعتی 😍
مامان و پدر
پاسخ
عالی🙂