و باز هم خاطرات
وقتی آتنا و امیرعلی عزیزم برای دیدنتون می آیند
وقتی دو تا فرشته کوچولو سرگرم بازی با اسباب بازی های جدیدشون هستند که دایی امیرحسین با آمدن از تهران براشون زحمت کشیده
بازی با عسلی های خانه باباجون،کار مشترک از دوقلوها
فداتون بشم که مثل سکان دارها ایستادید. امیدوارم همیشه سربلند باشید.
ذوقشون به اسباب بازی غیرقابل وصف بود و از آنجایی که دل پدرشون نازک و سفیده براشون خرید
ببخشید کوچولوهای مامان اگر عکس هاتون از نظر زمانی پس و پیش شد. واقعا کار با شما دوتا اینقدر تمامِ وقت مامان را گرفته که نمی رسم وبلاگ را زود به زود به روز کنم، نمونه اش همین چند پست آخر را طی دو روز انجام دادم که بینش شاید بیشتر از دویست بار بلند شدم و نشستم. و باز خدا را شکر می کنم برای داشتن شما دو تا فرشته که هستی مامان شدید. همیشه سلامت باشید.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی