نوروز ۹۷

عید امسال خاص بود.  امسال سه شنبه شب، عید شد و حال محمدپارسا خیلی خوب نبود😬😐. روز اول به دیدن آقاجون و عزیز رفتیم و فردا راهی تهران شدیم به قصد خانه دایی. مسافرت امسال تهران خیلی محشر بود. در راه کلی شیطنت کردید ولی خوش گذشت و سعی کردیم کلی استفاده مفید بکنیم. دایی و خاله(زندایی) مهربون ممنون از همراهی تون در این چند روز، ببخشید اگر دایم دستتون بند ما بود یا شب ها نگذاشتیم درست بخوابید. از همین تریبون از دست‌پخت خوشمزه خاله(زندایی) تشکر میکنیم. از باغ وحش اِرم بگیر تا پل طبیعت و مهمانی دخترخاله زینب و خاله نصرت...دست همگی درد نکنه🙏
بعدشم که برگشتیم عروسی دخترخاله حمیده بود و پسرخاله امین💐💝مبارکتون باشه. بعد هم عید دیدنی ها. بازم دست دایی و زندایی درد نکنه که برای درجه دو و سه ها شما را نگه داشتند،  و ما نصفه روز کلی عید دیدنی رفتیم. عیدی های امسال نفری ۱۰۰هزار تومان از طرف پدربزرگ و مادرجون، نفری ۵۰هزار از طرف آقاجون و عزیز، نفری ۱۰هزار تومان از طرف عمو علی، ماشین  کنترلی و عروسک هاپو از طرف دایی امیرحسین و سبد آشپزخانه و شهر کوچک پارچه ای از طرف هانی و بقیه فامیل که نقدی بود💵
 دست همگی درد نکنه🙏

چیه مگه لباس داییم را پوشیدم!!

نرسیده دارند عیدی می گیرند

برای بچه هام پول چرک کف دسته

دو تا از مهمانی ها در عید و کنار خوبان(مهمانی عمه سهیلا و خانواده ی عزیز گردشتی)

جالبه بدونید این عکس مربوط به غذایی میشه که خانم گردشتی زحمت کشیدند و من و پدر متوجه شدیم محمدپارسا سلفون غذا را باز کرده و...
پانیسا خانم در ماشین پدربزرگه😄پیش دایی و خاله و مادرجون💝