محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره
پانیسا خانمپانیسا خانم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

محمدپارسا و پانیسا خانم

قدردانی

1395/8/8 20:23
نویسنده : مامان و پدر
148 بازدید
اشتراک گذاری

در مدت بارداری مامان خیلی ها زحمت کشیدند. مخصوصا این دو ماه آخر که به دستور خانم دکتر نیاز به مراقبت بیشتری داشتم. عزیزجون 4 روز، خاله شروین 3 روز(26 مرداد هم عروسی خاله شروین هست ولی با این حال از بس شما را دوست داره آمد پیش مامان)، دایی امیرحسین 4 روز و بقیه روزها به غیر از روزهای تعطیل که بابایی خانه بود، مادرجون زحمت کشیدند. هم خودشون می آمدند و هم خوراکی های خوشمزه زحمت می کشیدند. البته یک تشکر ویژه باید از باباجون بکنیم که این فرصت را به مادرجون دادند که بتوانند روزهای زیادی را در کنار مامان باشند. اینجاست که مامان فکر میکنه اگر یک خواهر داشتم، شاید به بقیه زحمت نمی دادم، آخه مادرجون واقعا دست تنهاست و حسابی خسته میشه.

در این مدت خاله های مامان که تهران بودند(خاله نصرت و خاله فاطمه و دخترخاله طیبه) خیلی جویای احوالات من و شما دو تا فرشته شدند. خاله مریم، عمه، دخترعمه خدیجه، خانم محمدی، خاله شروین، خانم گردشتی، دوستان و همکاران مامان هم همینطور. خاله خدیجه و صدیقه ی بابا هم این اواخر خیلی جویای احوالتون بودند. ممنون از همگی و امیدوارم در شادی هاشون جبران کنم.

 کارهای روزهای آخر

مادرجون براتون چند تا شعر را ویرایش کرد تا مامان حفظشون کند. آخ که وقتی تو بغل مامان و بابا باشید و ما براتون شعر بخونیم. خدایا شکرت...تازه مادرجون و دایی امیرحسین وسایل مورد نیاز مامان برای قبل و بعد از بیمارستان را تهیه کردند. زن دایی هم رفت مشهد و گفته خیلی براتون دعا می کنه. بابایی تمیزکاری های نهایی خانه را انجام داد و حسابی خسته شد که همین جا از پدرتون تشکر خالصانه خود را اعلام می دارم و میگم که خیلی دوستت دارم همسر مهربانم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)