محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
پانیسا خانمپانیسا خانم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

محمدپارسا و پانیسا خانم

اولین سفر

1395/10/30 23:26
نویسنده : مامان و پدر
154 بازدید
اشتراک گذاری

4/30 صبح 95/6/30

حال مامان هنوز کامل خوب نشده بود که قرار شد مادرجون و باباجون بروند تهران و در مورد عروسی دایی امیرحسین با خانواده ی زندایی صحبت کنند و همین علتی شد که ما بخاطر وابستگی و نیاز به مادرجون باهاشون همراه بشیم. اتفاقا با اینکه باباجون خیلی بخاطر شما دوتا فرشته مخالف بود و من هم خیلی استرس داشتم که چطور خواهد شد و آیا خیلی اذیت میشیم یا نه، خیلی خوش گذشت ما بیشتر خانه خاله فاطمه بودیم. شوهر خاله(آقای جمالی) خیلی بچه دوست است و خیلی جالب آرامتون می کرد. خاله هم خیلی وارد بود و بیشتر در آشپزخانه برای ما زحمت می کشید. بچه های خاله در این دو سه روز تنهامون نگذاشتند. عصر روز 5شنبه هم از شهریار راهی تهران شدیم و به خاله نصرت و پسرخاله حمید سرزدیم(زندایی متاسفانه حسابی سرما خورده بود). مامان و مریم خانم شما دو تا را نگه داشتند و من و بابایی رفتیم خیابان بهار تا براتون کالسکه بخریم که متاسفانه به ترافیک برخوردیم و مغازه ها اکثرا بسته بودند. لباس های زیبایی آنجا بود، اینجا بود که بابایی به من گفت دوست دارم این دو تا فرشته همیشه بهترین و شیک ترین لباس ها را بپوشند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)