محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه سن داره
پانیسا خانمپانیسا خانم، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه سن داره

محمدپارسا و پانیسا خانم

مهر ۹۶

1397/1/15 23:30
نویسنده : مامان و پدر
174 بازدید
اشتراک گذاری

مادرجون اعضای صورت را قبل از یکسالگی بهتون یاد داده بودند.
خیلی از کلمات را می گید اما کاملا متفاوت هستید. شاید در خیلی مسایل بهم نگاه می کنید ولی دو انسان کاملا جدا با خصوصیات متفاوت هستید. محمدپارسا با قلب مهربان و نازکش اما خصوصیات مردانه. پانیسا خانم مغرور با کارهای دخترانه و خانمانه. از تمیز کردن خانه و گردگیری و جاروکشیدن بگیر تا ریختن ظرف ها از داخل کابینت و کشوها و بیرون آوردن لباس های تا شده ()
خدایا شکرت
پانیسا خانم لباس های روی بند را داخل ماشین کهنه شور خودش می اندازد. محمدپارسا پیچ و مهره ها و شوفاژ را با ابزاری که پدر براش زحمت کشیده درست می کند. از جاروبرقی بگم که یا سیمش را از داخل پریز برق می کشید یا روی ماشین می نشینند و دائم خاموش و روشنش می کنید.
حمام رفتن (آبا) را خیلی دوست دارید و ذوق می کنید و بازی با آب را دوست دارید ولی از سشوار کشیدن فرار می کنید مخصوصا شما محمدپارسا خان.
طبق عادت قبل موقع قرآن و اذان یا نماز محو تلویزیون میشید و دقیق گوش می دید.
پانیسا خانم کتاب را خیلی دوست داره و با دقت گوش می دهد ولی محمدپارسا بیشتر شیطنت می کنه و کمتر به کتاب گوش می ده. خلاصه یک دختر و پسر داریم ما، که محشرن()
پانیسا خانم خیلی طلا دوست داره و بستن موهاش را هم و محمدپارسا گاهی تقلید می کنه و می خواد که موهاش را با گیره ببندم. موقع نماز هر دو سر به مهر می گذارند و سجده می روند و من همیشه زیر لب می گم مامان جونم التماس دعا، برای مامان هم دعا کنید. سیر پیشرفتشون اینطور بود که اول مهر را برداشته و در دهان می کردند. بعد مهر را برداشته و می رفتند و ما مجبور بودیم مهر را در دستمون نگه داریم. بعد کم کم نشستند و نگاه کردند و چند ماهی هم هست که سجده می روند. پانیسا خانم چادر نماز می خواد. مادرجون گفتند براش یک چادر نماز خوشگل می خرم. ولی زحمتش را عزیز کشیدند.
نوشتن روی کاغذ هم از علایق پانیسا خانمه و به تازگی روی دیوار هم برامون نقاشی می کشند. پانیسا خانم علاوه بر انواع رقص های زیبا کارهایی مثل پرش را انجام میده. مثلا وقتی بهش بگی کانگورو چیکار می کنه شروع به پریدن می کنه()
دندانهای کناری پانیسا زودتر بیرون آمدند ولی محمدپارسا خیلی اذیته و همین باعث شده برای دوره ی دوم موقع شیر خوردن مامان را اذیت کنه. فداتون بشم، امیدوارم هر دو سلامت هم از این مرحله و هم از تمام مراحل سخت و آسان زندگی تون بگذرید.
از شیر خوردنتون بگم که خیلی جالبه. محمدپارسا لب به شیشه نمی گذاره و همین باعث شده پدرتون به من بگه این همان پسریه که نگران بودی بخاطر شیشه از شیر مادر کمتر بخوره. ولی پانیسا خانم دل پدر را برده و شب ها که مامان دستش بنده شیر دادن به محمدپارساست در آغوش پدر شیر و عسل می خورد. در عوضش صبح ها محمدپارسا شربت عسل می خوره. فداتون بشم عزیزای دلم. خدایا شکرت برای داشتن این دوقلوهای نازنین...
جز اولین نقاشی های فرشته های ما...

اینم از بازدید پدربزرگ و مادربزرگ مامان و شیطنت های و خوشحالی شما دو تا فرشته از آمدن مهمان
 
 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)